دوستی از جنس ستاره
سفر مشهدمون پر بارتر شد با دیدن یه دوست نازنین که مدتها بود دلم با دلش آشنا شده بود و انگار خیلی وقت بود که همدیگرو میشناختیم و تو هم عکسهای وبلاگش رو دنبال میکردی همیشه. اصلا یه جورایی انگار یه آشنای قدیمی بود. زهره نازنین به همراه قشنگترین بهانه زندگیش که از اولین وبلاگهایی بود که خوندن دلنوشته هاش برای دختر نازش رو هیچ وقت از دست نمیدادم. تو این دوسالی که وبلاگ نویس شدم مثلا، زهره عزیز همیشه بوده و با حرفهاش و آرامش درونیش همراهم بوده. همیشه جاهایی که من تو رفتار با تو به در بسته میخورم مثل دوست شفیق به یاریم میاد و هر چی که بلده به منم یاد میده که بتونم بهترین باشم برات. از وقتی که خبر دادم که رسیدیم به شهرتون دل تو دلم نبود که یه قرا...